سه

بسم الله الرحمن الرحیم.


از بعد از ظهر تا حالا تنهام و از این تنهایی رسما دق کردم :(

دلم میخواد یه ساعت بشینم غر بزنم و از همه ی چیزایی که بابتشون ناراحتم به الف بگم. ولی خب قشنگ معلوم بود حوصله ی ناراحتیم رو دیگه نداره. حتی ازم نپرسید دقیقا برای چی ناراحت و خسته م؟ برداشت خودش رو داره، فکر میکنه به خاطر امتحان ها یا این دوریه. منم چیزی نگفتم دیگه.


فارما و پاتو رو تموم کردم. اگه واقعا استاد راست گفته باشه و تشریحی بیاره قطعا میفتم، حتی برای تستی هم آمادگی ندارم چه برسه به تشریحی -__-

۰ ۰

دو

بسم الله الرحمن الرحیم


یه وقتایی مث الان غم عالم و آدم سنگینی میکنه روی دلم. هر وقت یادم میاد که داشت منو قایم میکرد و میرفت سمت اون آدم قبلی که منو رها کنه میخوام همه چی رو بیارم بالا.

قبلا پر پر میزدم که یه دوستت دارمِ ساده بهم بگه، یه کلمه ی محبت آمیز کوچیک که بهم میگفت میرفتم تا آسمون هفتم و برمیگشتم زمین. اما حالا همه ی محبت های دنیا رو داره بهم میده و من بابت هیچکدومشون از تهِ دلم ذوق نمیکنم و خوشحال نمیشم. میدونم که از ته دلش نیست. هر لحظه اون آدم برگرده منو رها میکنه.

چقدر غمگینم خدایا.

۰ ۰
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان